فرض کن میخواهی همراه کسی از کوه بالا بروی. وقتی مسیر سربالایی کوه را
بالا میروی یک جایی نفس هایت به شماره می افتند. پاهایت سست می شود. می
نشینی و از آن بالا به انسان ها نگاه میکنی. چقدر بقیه آدم ها کوچک به نظر
می رسند. اگر به همراهت خیره شوی، او به همان اندازه ای بوده که در شروع
مسیر کنارت ایستاده بود. به اندازه ی تو خسته است.
رابطه ها به مانند بالا رفتن از کوهی هستند که انتهای مسیر از ابتدا پیدا نیست. باید رفت، خسته شد. نشست. گلایه کرد. خندید. اما هرگز نباید به عقب برگشت.
رابطه ها به مانند بالا رفتن از کوهی هستند که انتهای مسیر از ابتدا پیدا نیست. باید رفت، خسته شد. نشست. گلایه کرد. خندید. اما هرگز نباید به عقب برگشت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر