دی ۱۸، ۱۳۹۲

در مستراح منطق حکم نمی‌کند

تا حالا شنیدین میگن طرف کونش سوخت؟ یا وقتی یکی حرص میخوره میگن فلانی بوی سوختگیش بلند شده؟ خانم/آقا تا حالا گفته بودم یه خاله دارم خونشون کرجه دو تا دختر داره پنجه آفتاب؟ از این خاله الکیا که از بچگی بهشون میگیم خاله؟ همون که یک سال بود نرفته بودم خونشون و هی میگفت بیا خونمون ولی من کونم هم نمیکشید برم؟ القصه بعد از عمری ماتحت مبارک رو هم کشیدیم و رفتیم کرج تا هم دیداری تازه کنیم و هم دستی به سر و گوش این دافولیا بکشیم. لفظ دافول اینجا به شدت کاربرد داره، کاملا هم جنبه ابزاری رو نشون میده. هر کی باور نمیکنه ایمیلشو بزاره عکساشون رو بفرستم. کجا بودیم؟ آهان. همین که از اتوبان پیچیدم تو مهر ویلا و خروجی میدون مادر برف شروع به باریدن گرفت، یارُم ناليدن گرفت آی امان. تکیه بر دیوار کردم و خاک بر فرقُم نشست . (و) خاک بر فرقَش نشیند هر که یار از من گرفت (با صدای حامد بهداد بخونین) برف نگو چه برفی ! ریز ریز حالت فیلم فارسیای قدیمی. از این برف آبدارا. ما هم که نیت داریم هر بار که میریم کرج واستیم بغل یه دکه سر راه دوغ آبعلی گازدار و لیموناد بخوریم. انگار کن اگه نخوریم کل رفت و آمدمون بیهوده بوده. یه بار نخوردیم بیهوده شد آخه. باید به اطلاعتون برسونم این ترکیب دوغ گازدار و لیموناد واسه جاهایی که رو دربایستی داری عالیه چون وقتی دوغ گازدار آبعلی بخوری بخوای نخوای بادی در معدت شروع به وزش و پیچش و نرمش ورزش سلامت تندرستی میکنه که هرچقدرم سفت بکنی نکنی میاد بیرون، پس وقتی جلوگیری جواب نمیده بهتره که زودتر درمان و شروع کنی و آمپولای مخصوصشو از ناصرخسرو بخرین دونه یک و دویست. یک میلیون و دویست هزار تومن وجه رایج مملکت. دو تا آمپول کافیه. خواستین بگین شماره بدم تضمینی. بله اون لیموناده کلید حل معماس. بدینصورت که باعث میشه شاهکار هنری شما بوی لیمو بده و بقیه فکر کنن اسپری با عطر لیمو در هوا نواخته شده. چه فعل قشنگیه این در هوا نواخته شدن. به باقی ماجرا این اضافه کنید که از خود دم در خوونه تا دم در خوونه خاله و دافولیای صدرالاشاره داشتم آلوی گلپرپاش شده میخوردم. چه ترکیب طلایی، آلو و گلپر و دوغ و لیموناد. دقت کردین وقتی هوای بیرون سرده وارد خوونه که میشین محیط دلنشین و مطبوع و گرم و شما میدویین تو سرویس بهداشتی که داره میریزه. گفتم سرویس بهداشتی؟ یه بار دختر عموی یک سالم رو تخت والدین بنده گلاب به روتون شده بود. خانم والده (غلیظ با سکون لام) زحمت کشیدن رو تختی رو شستن. بعدا که خشک شده بوده به ما گفتن بریم خبر مرگمون اون روتختی بی صاحاب مونده رو بیاریم بکشیم رو این تخت وامونده. ما هم از روی فراخی خودمون رو زدیم به اون راه که کدوم رو تختی؟ امر کردن همونی که رها روش گلاب به روت شده. ما هم یهو بُراق شدیم که نگو گلاب به روت شده، بگو از سرویس بهداشتی استفاده کرده. فرمودن پس اون کاسه توالت رو بیار بکشم رو تختم. البته شما یه بار دیگه بخونین و جای گلاب به روت بگین شاشیده بود. داشتیم با دافا سلاملکم سلاملکم میکردیم که یهو تنگم گرفت. با زور لبخند و فشار و انبساط و انقباض نگه داشتم و با لفظ جنتلمنانه میتونم از سرویستون استفاده کنم، در حالی که قصدم از سرویس، خدماتی بود که داشتن جهت دلبری ارائه میدادن و لبخندی بر لب داشتم، به سوی دستشویی رهسپار شدم. تقریبا دویدم. نشستم سر کاسه و آرام و با طمأنینه مشغول شماره ۲ شدم. الا به ذکر الله تطمئن القلوب. کارم که تموم شد دستم رفت سمت شلنگ که ای کاش نمیرفت. به رسم عادت شیر رو که خواستم بچرخونم، دیدم ای دل غافل. رنگاش نیست. با خودم گفتم یکی رو انتخاب میکنم و اگه اون داغ بود، میبندمش و اون یکی رو بازمیکنم. تابستون و زمستون فرقی نداره. فقط آب سرد و یخ. شیر راست رو باز کردم و دیدم داغه. با خوشحالی از اینکه جلوی ضرر رو قبل از ضرر گرفتم شیر آب داغ رو بستم و اون یکی رو باز کردم، با این منطق که اون داغه پس این سرده. یادتون باشه در مستراح هیچ منطقی حکم فرما نیست. آب با فشار به جایی که نباید نزدیک میشد و من اندیشه کنان غرق این پندارم یهو داد زدم آی (لوس بازی در نیوردم هشت تا ی بنویسم، خودتون بفهمید چطوری داد زدم) لعنتی چرا داغ بود؟ سوختم. پنیک زدم. چرا آخه؟ سریع از ذهنم گذشت شیر رو اشتباه باز کردم. بستمش و اون یکی رو باز کردم. اینم داغه که. صدای خنده دافولیا از بیرون شنیده میشد. یکیشون اومد پشت در و پرسید حالت خوبه کسرا جان؟ و ريز ريز مي خنديد. کسرا جان و مای آس. لعنتیا چرا دو تا شیراتون آب داغه؟ از بچگیم تا اون لحظه ای که نشستم سر کاسه اومد جلو چشمم. تازه یادم شد دفعه قبلی که اومده بودم اینجا همین اتفاق افتاده بود و من با خودم عهد کرده بودم دیگه نرم کرج. آدم از یه سوراخ دو بار گزیده نمیشه ولی من شدم. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر