شهریور ۰۶، ۱۳۹۱

دست های تو تصمیم بود. باید میگرفتم و دور میشدم

دست ها اعضای عجیبی هستند. روزی محدود مان میکنند طوری که لذت میبریم و غرق آرامش میشویم. به طور مثال وقتی دست ها دور کمر یا دور گردن حلقه میشوند، محدود به حریم یک تن می شویم و از آن لذت میبریم. همان دست ها می توانند ما را طوری آزاد کنند که عذابی وصف ناشدنی داشته باشد. مثلا وقتی دستها رها میکنند ما را، خاطراتشان، عطرشان و حتی تصورشان که روزی بر روی تن ما بوده اند، عذابمان میدهد. دست ها اعضای عجیبی هستند.

۱ نظر: